- م. انقلاب، خ. کارگر جنوبی، ک. مهدیزاده، پ. ۲۷، واحد ۱۹ (لطفاً پیش از تشریففرمایی تماس بگیرید.)
در باب آغاز چاپ در ایران اتفاقنظر قطعی نیست. عدهای آغاز چاپ در ایران را در عصر ایلخانیان (ح ۶۵۴ـ ۷۵۰) دنبال کردهاند؛
برخی احتمال دادهاند که یهودیان فارسی زبان پیش از سایر گروههای فارسیزبان به اهمیت چاپ کتاب پیبرده باشند، زیرا ترجمهای فارسی از تورات را به خط عبری در ۹۵۳/۱۵۴۶ در استانبول چاپکردهاند (رجوع کنید به نفیسی، ۱۳۳۷ ش، ص ۲۳۲). در ۱۰۴۹/۱۶۳۹ سه کتاب به زبان و خط فارسی از سوی هیئتهای تبلیغی مسیحی و در باب تبلیغ مسیحیت در لیدن هلند به چاپ رسیده و چاپ کتاب در چاپخانهای صورت گرفت که ظاهراً نخستین چاپخانه فارسی در جهان است (پروین، ج ۱، ص ۱۹، به نقل از آربری؛
نیز رجوع کنید به تبشیر*).
بر اساس مدارک موجود، نخستین کتابی که در خود ایران چاپ شده، زبور داوود یا ساغموس است که در ۱۰۴۷/۱۶۳۸ به زبان و خط ارمنی در ۵۷۲ صفحه در جلفای اصفهان و به دست کشیشان ارمنی به چاپ رسیده است (میناسیان، ص۲۴۴؛ نیز رجوع کنید به جلفا *). اینکه ارمنیان، پیش از دیگر گروههای قومی ـ زبانی ساکن ایران توانستهاند در ایران چاپخانهای از آن خود تأسیس کنند و آزادانه به چاپ کتاب و نشر منابع مسیحی بپردازند و در میان اقوام جهان مقام پانزدهم را از حیث قدمت چاپ احراز کنند، دلایل بسیاری دارد که مهمترین آن، محیط آزاد و تشویقآمیزی بود که بهویژه شاه عباس اول صفوی (حک: ۹۹۶ـ ۱۰۳۸) وفرمانروایان دیگر این سلسله برای آنها ایجاد کرده بودند (میناسیان، ص ۲۴۲؛ فلسفی، ج ۳، ص ۲۰۶ـ۲۰۹؛ مولانا، ص ۲۸). ارمنیان حدود سی سال پس از کوچ به جلفای اصفهان، احتمالاً در دهه ۱۰۲۰ /۱۶۱۰ «بصمهخانه»ای در این شهر دایر و چاپ کتاب را آغاز کردند (رجوع کنید به باسمه *؛
ارامنه *). بر اساس مطالعات لئون میناسیان درخصوص تاریخ ارمنیان ساکن ایران، خاچاطور، خلیفه ارمنیان، به توسعه چاپخانه بسیار علاقهمند بوده و در ۱۰۴۹/۱۶۳۹ راهبی را به نام هُوانِس وارداپِتْ برای آموختن فن چاپ به اروپا فرستاده است (رجوع کنید به ص ۲۴۳ـ ۲۴۵؛ برای روایت اندکی متفاوتتر رجوع کنید به درِهوهانیان، ص ۴۰۲). هوانس هفت سال در اروپا تعلیم دید و همراه خود یک دستگاه چاپ و حروف جدید به ایران آورد و در ۱۰۵۷/ ۱۶۴۷ موفق شد کتابی را در جلفای اصفهان به چاپ برساند. او سه سال بعد چاپ عهدین را آغاز کرد، اما به اتمام آن توفیق نیافت و به عللی که به دقت شناخته شده نیست، چاپخانه سی سال تعطیل ماند (رجوع کنید به میناسیان، ص ۲۴۵).
براساس اشارههای سیاحان خارجی، بهویژه شاردن، شماری از ایرانیان در عصر صفویه از کار چاپ کتاب وچاپخانه آگاهی داشته و به ورود آن به ایران شایق بودهاند. شاردن در سفرنامهاش میگوید که دربار ایران بارها به او پیشنهاد کرده است چاپخانهای به ایران بیاورد و در اصفهان نصب کند. او میافزاید اگر شاه عباس [دوم] زنده بود، این کار به آسانی تحقق مییافت، اما جانشینان او دربند این امور نیستند و هر چه دانشمندان و خیراندیشان تشویق میکنند، فایده نمیبخشد (رجوع کنید به ج ۴، ص ۲۷۴، ۲۸۳).
ویلم فلور هم به ملاقات هیئت مبلّغان مسیحی کَرْمِلی با شاه عباس و صحبتهای آنها در باره دستگاههای چاپ اشاره کرده است. ظاهراً شاه از آنها خواسته است دستگاه چاپی به ایران بیاورند (رجوع کنید به فلور، ص ۷۷۷) ولی هیچ نشانهای مبنی بر خارج شدن فن یا ابزارهای چاپ از جمع ارمنیان جلفای اصفهان در دست نیست، هر چند که از علاقه بیسرانجام برخی از رجال دولتی به ورود چاپ به ایران و تعلیم فنون آن، شواهدی در دست است (رجوع کنید به محبوبی اردکانی، ج ۱، ص ۲۱۰ـ۲۱۱). حتی از کاربرد حروف عربی/ فارسی در چاپ کتاب در عصر صفویه، تاکنون هیچ نشانهای به دست نیامده است (فلور، همانجا).
ارمنیان مقیم جلفای اصفهان، بهرغم تعطیل و وقفههایی در کار چاپ کتاب، چاپخانه کلیسای وانک* را دایر نگاه داشتند و کاغذ مورد نیاز را خود در محل تولید کردند (سرکیسیان، ص ۵۶) و طی حدود سه قرن فعالیت توانستند بیش از چهارصد کتاب به چاپ برسانند (میناسیان، ص ۲۴۶؛ نیز رجوع کنید به رائین، ص ۲۷؛
برای آشنایی با بقایای چاپخانه کلیسای وانک رجوع کنید به «در اولین چاپخانه ایران»، صنعت چاپ، ش ۱۰۴، ص ۲ـ ۸، ش ۱۰۵، ص ۳۶ـ ۳۹). لطفاللّه هنرفر، اصفهان شناس، در جریان بررسی گورسنگهای ارمنیان جلفای اصفهان، پنجاه شغل و منصب شناسایی کرده که از جمله آنها حرفه چاپگری است (رجوع کنید به ص ۶۹ـ۷۳).
جان پینکرتون و جونس هنوی، که در عصر نادرشاه افشار (حک: ۱۱۴۸ـ۱۱۶۰) به ایران سفر کردهاند، از جزوههایی صحبت به میان آوردهاند که به زبان لاتینی و عربی چاپ و منتشر میشده است (رجوع کنید به مولانا، ص ۲۹). احتمال میرود انتشار چند جزوه مسیحی در آن زمان، به دستور نادرشاه وبه کمک ماشینهای کوچک چاپ بوده باشد (همان، ص ۳۰). بر اساس مطالعات ناصرالدین پروین (ج ۱، ص ۱۹)، فرهنگی فارسی به انگلیسی در ۱۱۹۴/۱۷۸۰، حدوداً یک سال پس از مرگ کریمخان زند، در هند به چاپ رسیده است. از ۱۱۹۵ تا ۱۲۳۳ (سال انتشار نخستین کتاب فارسی در ایران)/ ۱۷۸۱ـ۱۸۱۷، دست کم ۵۵ عنوان کتاب فارسی در هند و حدود ۲۵ عنوان در اروپا چاپ شده که عمدتاً آثار ادبی و مذهبی قدیم و همه به روش چاپ حروفی سربی، نه سنگی، بوده است.
تحول عمده در فن چاپ و انتشار مواد چاپی، اعم از کتاب، روزنامه و مواد دیگر، از دوره ولایتعهدی عباس میرزا قاجار (۱۲۰۳ـ۱۲۴۹) آغاز شد که مصادف است با پیامدهای جنگهای ایران و روس، تلاش شماری از دولتمردان ایرانی برای آشنایی با علوم و فنون جدید و ترویج آنها در کشور و متحقق ساختن برنامه عمومی عباس میرزا برای نوسازی (مدرنیزاسیون) کشور (برای جزئیات رجوع کنید به د. ایرانیکا، ذیل «عباسمیرزا»). در واقع، ایرانیان فارسی زبان در قیاس با بسیاری از کشورها از مزایای چاپ دیرتر بهرهمند شدهاند (آرینپور، ج ۱، ص ۲۲۹). نخست به امر عباس میرزا، هم از ایران کسانی برای آموختن فن چاپ و تهیه کردن دستگاهها و ابزارهای چاپ به خارج فرستاده شدند و هم شخصی به نام ادوارد برجس را، که نزد ایرانیان به برجیس شهرت یافت، برای آموزش فن چاپ وتأسیس چاپخانه به ایران دعوت کردند (تربیت، ارمغان، ش ۶، ص ۳۷۹؛ آدمیت، ص ۳۷۴). میرزا صالح شیرازی*، از نخستین دانشجویان اعزامی به اروپا، به هنگام تحصیل در انگلستان با فن چاپ آشنا شد و در بازگشت، یک دستگاه کوچک چاپ و وسایل و ابزارهای لازم را به ایران فرستاد (مینوی، ص ۴۲۱ـ۴۲۲؛ ایوری، ص ۸۱۶). او همچنین در سفری به روسیه چند دستگاه چاپ به تبریز آورد که یکی دو دستگاه آن بعداً به تهران منتقل شد (محبوبی اردکانی، ج ۱، ص ۲۱۴). در باره دستگاههای چاپی که میرزا صالح به ایران آورده است ظاهراً تردیدی نیست و نیز نقش او در انتشار روزنامه در ایران محرز است، اما در باب اینکه چاپخانهای در تبریز تأسیس کرده باشد، تردید هست. قاسمی (۱۳۷۹ ش ب ، ص ۶۲) با اشاره به کتابهای برجامانده از آن چاپخانه، این تردیدها را نابجا میداند. چاپخانهای که بنا بر مدارک فعلی، وجود آن محرز است، در ۱۲۳۳ به دست آقا زینالعابدین تبریزی و با حمایت عباس میرزا در تبریز تأسیس شده است (تقیزاده، ص ۱۲، به نقل از هوتم شیندلر ؛
تربیت، همانجا).
در باب تأسیس چاپخانهای در شیراز، پیش از تهران و حتی تبریز فرضیهای وجود دارد، ولی تقیزاده (ص ۱۲، پانویس ۸) آن را ضعیف میداند.
فتحنامه، اثر میرزا ابوالقاسم قائم مقامِ فراهانی*، تفصیلی از جنگهای ایران و روس، ظاهراً نخستین کتاب فارسی است که در ذیحجه ۱۲۳۴ در ایران چاپ و منتشر شده است (تقیزاده؛ تربیت، همانجاها؛
مینوی، ص ۴۲۸). جهادیه، اثر میرزا عیسی قائم مقام فرهانی*(چاپ رمضان ۱۲۳۳)، مآثر سلطانیه (شرح سلطنت فتحعلی شاه از جلوس تا ۱۲۴۱)، تعلیمنامه (رسالهای در باره آبلهکوبی)، گلستان سعدی و چند کتاب دیگر نیز از جمله نخستین کتابهای فارسی چاپی است که در دهه ۱۲۴۰ طبع و منتشر شده است (برای فهرست برخی از نخستین آثار چاپ شده رجوع کنید به تقیزاده، ص ۱۳؛ بابازاده، ص ۸۱ ـ ۲۰۵).
بررسی نخستین کتابهای چاپی نشان میدهد که دولت وقت از فنّاوری چاپ به سود و در جهت مقاصد خود استفاده میکرده است. کتابها عمدتاً تاریخی، دینی، ادبی، یا در جهت ترویج اصول بهداشتی، ترویج جنبههایی از حیات مدنی و فرهنگ زندگی اجتماعی جدید بوده است. تنوع کتابها، البته پس از رواج بیشتر ترجمه و تأسیس دارالفنون و دارالطباعه، به مراتب بیشتر شده است (رجوع کنید به ادامه مقاله).
در ۱۲۴۰، حدوداً هفت سال پس از تأسیس چاپخانه در تبریز، میرزا زینالعابدین به امر فتحعلیشاه به تهران احضار و به تأسیس چاپخانه و چاپ کتاب مأمور شد. زینالعابدین در پایان یکی از این کتابها مبدع فن چاپ در ایران دانسته شده است (تربیت، ارمغان، ش ۶، ص ۳۸۱). او زیر نظر منوچهرخان گرجی* (معتمدالدوله) کار میکرده و کتابهایی که به «چاپ معتمدی» معروف است و پس از ۱۲۴۰ در تهران چاپ شده، به اهتمام وی بوده است. بنا بر برآوردی، مجموع کتابهای چاپ معتمدی به هشتصد هزار جلد بالغ شده است (همان، ش ۷، ص ۴۴۹). شمار چاپخانههای تهران هم به مرور زیاد شد و تحت نظر معتمدالدوله در هم ادغام گردید و به نوعی نخستین چاپخانه دولتی ایران به وجود آمد. این چاپخانه تا ۱۲۶۵ در تهران برقرار بود و کتابهای چاپ معتمدی در این چاپخانه به چاپ میرسید (میرزای گلپایگانی، ص ۱۶). پس از تبریز و تهران، به ترتیب در این شهرها چاپخانه تأسیس شد: شیراز، اصفهان، ارومیه، بوشهر، مشهد، بندر انزلی، رشت، اردبیل، همدان، خوی، یزد، قزوین، کرمانشاه، گروس، کاشان (تقیزاده، ص ۱۳ـ۱۴، به نقل از تربیت).
چاپ سنگی در ایران بنابه عللی (رجوع کنید به ادامه مقاله) پس از چاپ سربی رواج یافت. جعفرخان تبریزی برای تعلیم دیدن چاپ سنگی به مسکو فرستاده شد و او در بازگشت، یک دستگاهچاپ سنگی را در ۱۲۳۹ـ۱۲۴۰، چند سالی پس از ورود چاپ سربی، با خود به تبریز آورد. میرزا اسداللّه شیرازی نیز به همین منظور به سنپترزبورگ فرستاده شد (ایوری، ص ۸۱۹). چاپ سنگی هم به حمایت و تشویق عباس میرزا در ایران رواج یافت، اما گسترش آن به حدی وسیع بود که بیش از شصت سال توسعه چاپ سربی را متوقف کرد (تربیت، همانجا؛ برای دلایل رجوع کنید به ادامه مقاله).
ادامه دارد.