- م. انقلاب، خ. کارگر جنوبی، ک. مهدی‌زاده، پ. ۲۷، واحد ۱۹ (لطفاً پیش از تشریف‌فرمایی تماس بگیرید.)
تومان 210,000
موضوع اصلی: داستان
موضوع فرعی: داستان‌های فارسی
نویسنده: رشید بیات مختاری
قطع: رقعی
ناشر: شوگار
نوبت چاپ: اول
تاریخ انتشار: ۱۴۰۲
پارک در آن ساعات پایانی شب در سکوتی مسخ‌کننده فرورفته بود و جز نسیم پاییزی در آن شب خنک که قرار بود از نیمه‌شب به بعد هر یک ربع یک بار با لرزاندن بدن سلمان او را از خواب بیدار کند، چیز دیگری حس نمی‌شد. سلمان به آسمان صاف و بدون ابر شهر خیره شد. او می‌دانست که این آسمان پر از ستاره است، اما نورهای مزاحم شهری نمی‌گذارند درخشش ستاره‌ها، این بزرگ‌ترین زیبایی قدرناشناخته طبیعت، دیده شود. این بود که پلک‌هایش را بست و تلاش کرد تا آسمان را پر از ستاره تصور کند. ستاره‌ها یکی‌یکی در مقابلش پیدا شدند. آسمان غرق در ستاره شد. آنگاه سلمان چهرهٔ مادرش را به‌وضح در میان ستاره‌ها دید. این بار مادرش برایش می‌خواند:
«صبحت بخیر عزیزم … با آنکه گفته بودی … دیشب خدانگهدار …». قطره اشکی از زیر پلک سلمان روی صورتش غلطید. سلمان به خواب رفته بود …
تومان 120,000
تومان 10,000
بیژن –
چه کتاب زیبا و خواندنی‌ای! اول آدم با درد و رنج کودکان کار و زباله‌گرد آشنا میشه و داستان بسیار جذاب در یک لحظه دگرگون میشه و آدم را با خود به انتهای کتاب میبرد! خیلی خوانا، جذاب، پر هیجان، و در عین حال آموزنده! با اینکه الان مدتی از خوندن کتاب میگذره، احساس می‌کنم که سلمان و علی از دوستان من هستن و اونهارو به خوبی میشناسم. درست مثل یک فیلم سینمایی که با مهارت نوشته، کارگردانی، و تدوین شده!