سادگی و صمیمیت زبان حوزه و عمق تأثیرگذاری آن را بیشتر میکند. برای برخورداری از زبان ساده و صمیمی، راهی جز نزدیک کردن زبان نوشتاری به زبان گفتاری وجود ندارد، و یکی از اقتضائات ذاتی زبان گفتاری، خودداری از کلمات زائد و بیهوده است. مراد از درازنویسی نیز، کاربرد افراطی فعلهای مرکب به جای فعلهای ساده، و تعبیرهای متکلفانه و جملههای بلند به جای عبارات ساده و کوتاه است.
درازنویسی افزون بر اینکه فاصله نویسنده را با خواننده بیشتر میکند، فضایی مصنوعی میسازد که نه نویسنده در آن راحت است و نه خواننده. برای اینکه به بیماری درازنویسی گرفتار نشویم، نخست باید نوشتار خود را به محیطی صمیمی برای گفتوگو با خواننده تبدیل کنیم و از ادبیات «راقم سطوری» بپزهیزیم. راقم سطور کسی است که گرایش بیمارگونهای به استفاده از حشو و کلمات اضافی دارد. او آنقدر با خوانندهاش صمیمی نیست که بتواند از کلمه «من» استفاده کند و معمولا ترجیح میدهد تعابیری مانند «اینجانب»، »نگارنده» و «راقم این سطور» را به کار ببرد. از این رو شناخت شخصیت «راقم سطور» و ادبیات «راقم سطوری» لازم است:
راقم سطور وقتی به بازار میرود، چیزی نمیخرد، خریداری میکند. گاهی هم ابتیاع مینماید. البته خیلی اهل خریدوفروش نیست، ولی تا بخواهید مشغول خریداری کردن و به فروش رساندن است. او نه کسی را میستاید و نه ستایش میکند؛ اما پیوسته در حال مورد ستایش قرار دادن دیگران است. از کراماتش این است که بدون اینکه در جایی حاضر شود، در همه جا حضور به هم میرساند. با هیچ چیز موافقت نمیکند، اما همهچیز را مورد موافقت قرار میدهد. شگفتتر از همه اینکه او میتواند کلمات را به رشته تحریر درآورد، اما نمیتواند بنویسید. هرگاه اراده کند، اقدام مقتضی را به عمل میآورد، اگرچه معمولا هیچ کاری نمیکند. هزار بار به قتل رسیدن را بر یکبار کشتهشدن ترجیح میدهد. کشتهشدگان را بیشتر از کشتگان و پذیرفتهشدگان را خوشبختتر از پذیرفتگان میداند.
با خود عهد کرده است که کسی را نیازارد، اگرچه گاهی مردم را مورد آزار قرار میدهد. شعار او این است: «وقتی میتوان قانونی را مورد تصویب قرار داد، چرا آن را تصویب کنیم؟» نزد او هر کسی میتواند هر جایزهای را به خود اختصاص دهد، ولی هیچکس نمیتواند جایزهای را بگیرد. دائم از دوستانش دعوت به عمل میآورد و همیشه دوست دارد که دیگران را در جریان قرار دهد تا تصمیم درست اتخاذ کنند. با وجود این، دوستان چندانی ندارد.
خانهاش در ندارد؛ به همین دلیل مجبور است از درب وارد شود. با وجود اینکه صاحب چندین خانه میباشد، هیچکس نمیداند خانه او کجاست. او همیشه در حال «انجام دادن» است و خودش هم نمیداند چرا انجامهای او به سرانجام نمیرسند.
راقم سطور را هیچگاه به دست فراموشی نسپارید، ولی در اولین فرصت فراموشش کنید.
خیلی از این مقاله علاقه به عمل نیاوردم ولیکن ازش خوشمم اومد نسبت به نگارش و سبک نگارنده توجه شدید
نورزیدم ولی در نهایت خیلی جذاب و مفید مطلبو گرفتم^^
:))